حکایت ما، حکایت مردمانی است که از پشت شیشه های غبار گرفته می خواهند خورشید را ببینند !
حکایت ما ، حکایت دوری از خورشید نیست ! ما از خودمان دور شده ایم. دور دور ...
برویم دست به دامن آیه های خدا شویم . برویم به سر شاخه های نور چنگ بزنیم .
تا نرده بانی برای آسمان پیدا کنیم .
ما جمعه ها ، تو را نشان کرده ایم که راه را گم نکنیم .
و تمام لحظه هایمان نیازمند هبوط توایم...
سلام خدمت همه فریازانی ها عزیز و هم وطنان گرامی در سراسر ایران و جهان
هم اکنون ساعت حدود 21:55 شب در روستای فریازان هستم که دارم این مطالب رو براتون می نویسم. در فریازان برف زیبا و قشنگی در حال باریدن است . قول میدم فردا صبح برای گرفتن عکس از زیبایی های فریازان در فصل زمستان راهی رودخانه و دشت و بیشه های فریازان بشم و عکسهای زیبایی بگیرم و برای شما عزیزان در وب فریازان بذارم . شب همه شما فریازانی های دوست داشتنی بخیر و خوشی باد . اینجا سرعت اینترنت خیلی پائینه . خفه شدم تا بالا اومدم. بابام ( عمو یکشنبه نجار ) هم به شما فریازانی های عزیز سلام گرم میرسونه .
خدا نگهدارتون